سه‌شنبه

آنان که در راه دهان سرویس کردن جهاد می کنند

bo.obs دوست بودم که سه چهار سالگی عضو آبرومند مجاوری یافتم و دلم کشید که دکتر قفسه سینه باشم.
کم طول کشید که دکتر بمونم. دکترهای کودکی جلاد بودند یا احمق. دکتر ملک جلاد متخصص کودکانی بود که از کوچهء مطبش بوی آمپول میومد .بر نگرده چاییدن های کودکی که آقای دکترلوزه سوم من رو بیشترازعضو شریفش می دید . پیرزن چروک تزریقاتی حکما" با پس انداز اجرت چرخاندن سوزن کف باسن من تا به امروز پروتز گذاشته است. پوستش را هم کشیده. دکتر دیگرعروسکی بود و در تلویزیون.جلاد نبود اما هیچ وقت هم تلویزیون نشون نداد قفسه سینه کسی رو معاینه کنه. بز کارتون پسر شجاع هم همین طور.
خلاصه قسمت نشد که محرم باشم و دکتر!هیچ وقت دیگه هم دلم نخواست. اما سارا دلش کشیده که دکتر شود.
خانم همکلاسی روزگارش رو با ویسکومتر در آزمایشگاه می گذراند. تلاش می کند کوکویی از قیر و پلیمر کف خیابانها پهن کند. موضوع پروژه را خودش انتخاب کرده دوستش هم دارد.اخیرا" خواب نما شده که باید دکتر بشود. سیالیت قیر را اندازه می زند و به دندانهای مردم فکر می کند. می گویم همه آنها که دهان مردم را سرویس می کنند دندان پزشک نیستند. یاد حرف اقبالی هستم که می خواند " دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم"
نمی فهمم پزشک بودن چه می دهد که بعد از گرفتن فوق لیسانس زمانی که شانس زیادی برای قبولی در دکترا وجود دارد تازه بشیند زیست بخواند که دکتر شود.که این همه آدم عشق پزشکی مرض دارند تجربی بخوانند که دست آخر کنکور راهشان را عوض کند که پرستار شوند یا مهندس کشاورزی؟ خودش لابد می داند.آنقدر دستش می اندازم که لب ور می چیند که حق نداری دیگر یک کلمه در مورد دندانپزشکی حرف بزنی.
روزنامه را هم می زنم که کلاس کنکور خوب برایش پیدا کنم اما ته دلم می گویم امروز که آسفالت کاری یاد گرفته دیگر وقت شوهر داری است !
از بین دکتر هایی که آرنجشان را تا نارنجم رد کرده بودند آنهایی را که زیباتر بودند دکترترشناختم. دندان پزشکها باید خوشکل باشند.او زیست می خواند من مهندس می مانم. اگر تا سال دیگر وزیر صنایع شدم در جلسه هیات دولت مطرح می کنم که نحوه گزینش دانشجو عوض شود. شاید کمتر زیست بخواند.اگر وزیر نشوم دکتر بودنش را نمی بینم. این چشم مگر چه قدر سو دارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر