جمعه

زلفش در باد

گیرم نوشابه را از نی برای قَل قَل،
شمع را به هلهله ،
قاصدک را در باد،
چای را کف نعلبکی ،
سوپ را در قاشق ،
دود را از کنج لب ،
خار را از چشم دوست ، دست سوخته اش را هم فوت کردیم.
اما ای دریغ از ک.ون سوخته که در آینه فوت کردیم.

۱ نظر:

  1. باید راضی بود که حداقل تونستی فوت کنی. به اونایی فکر کن که یا نمی تونن فوت کنن یا اونقدری سوختن که با فوت خوب نمی شه.

    پاسخحذف