یکشنبه

ادب از که آموختی

بلدید چطور بچه می سازند؟ من بلدم اما هیچ وقت نشد یا نخواستم بچه بسازم . بدانید بچه ساخته نشده به اندازه بچه ساخته شده برای پدرش اهمیت دارد.اسمش ، رسمش اهمیت دارد .بچه اگر اسم نداشته باشد فقط بچه صدایش می کنند.بچه ام . من معتقدم اسم باید نیکو باشد. وقتی صدایش می کنند فرشته ها به مومنین لبخند بزنند. بعد فاسقین اونجاشون بسوزد.سوزاندن اونجای فاسقین ثواب دارد .من نذر کردم اسم بچه نداشته ام نمونه باشد . قشنگ است؟ قشنگ نیست ؟ چه اهمیت دارد؟ اعتقاد که نباید قشنگ باشد ! باید راسخ باشد. همین.
نمونه را من می سازم اما مادرش میزاید. من قبلا" فکر می کردم بچه مادر می خواد. حالا فکر می کنم مادر بچه را لوس می کند. اول میرویم شهرستان تا آنجا بزاید. بچه اگه شهرستان به دنیا نیاید ترقی نمی کند. بچه باید شیر بخورد. من پس.تان دارم اما پس.تانم شیر ندارد. نمونه تا مادرش شیر دارد ،مادر دارد. شیر برای بچه مهم است. بعد از آن من غیرتم قبول نمی کند زنی را نگه دارم که مم.ه اش را مرد دیگری دیده است. نمونه هم یک روز مرد می شود.من پدر خوبی هستم و آینده را پیش بینی می کنم. مادرش را طلاق می دهم. شاید هم طلاق ندهم و نفقه بدهم.بگذریم. مادرش مهم نیست نمونه مهم است.
من انسان آرمان خواهی هستم. نمونه را آرمانخواه تربیت می کنم.مادرش لابد هی می خواست در تربیتش اظهار نظر کند. من دستم درد می گیرد اگر هی بخواهم بر دهنش بزنم. من نمی توانم در آن واحد دو نفر را بزنم. ترجیح می دهم نمونه را بزنم تا خوب تربیت شود. مادرش بی تربیت بماند و نفقه اش را بگیرد تا عبرتش باشد در کار من دخالت نکند.
هر انسانی رسالتی دارد. رسالت من این است که نمونه را بسازم. رسالت او هم این باشد که بر هم سن و سالانش اثر مثبت بگذارد.هم سن و سالانش روزی فردای ایران را می سازند. فردامهم است چون از امروز حوصله ام سر رفته است.
احتمال می دهم آینده سازان بی شعور باشند. چون پدرانشان که هم سن و سال من هستند بی شعور هستند. ژنها انتقال می یابند. بی شعور ها را باید ترساند.اگر یاد نگرفتند قرار می گذاریم با نمونه که او اشتباه کند و من تنبیهش کنم.شاید عبرت بگیرند.
سر سفره اگر قاشق دهنی را در ماست کرد پشت دستش را با قاشق داغ می سوزانم . تظاهر کند حوصله اش سر رفته ودستش را به اونجایش بزند، فلانش را هم می سوزانم. مویش را مثل آشواریا بلند کند تا من گیسش را با چنگ از کف کله اش بکنم. نامحرم را نگاه کند تا چشمش را در بیارم. صوت لعین را گوش کند تا در گوشش سیخ کنم.دروغ بگوید تا نوک زبانش را با گاز انبر کوتاه کنم. دزدی کند تا دستش را قطع کنم. دنبال شیطان برود تا پایش راقلم کنم.
نمونه شاید به زندان برود. از همان مسیربه کتابهای درسی خواهد رفت.نمونه را مثل حسنی در ده شلمرود کتاب فاخری خواهند کرد. و کودکان دست در دست هم خواهند خواند" نمونه توی کو....."
راستی نگفتید بلدید بچه درست کنید؟ بلد باشید همین کافیست برای ادای تکلیف .

۱ نظر: