چهارشنبه

شوفری پری ها

کنار اتوبان که وایسی اگر چشمات رو ببندی ، فقط گوش کنی! اگر کسی بوق نزنه و ترمزی شیهه نکشه صدای دریا میاد.
پنداری شب لب آب نشستی. آخرین باری که شل و کرخت صدای موجهای اتوبان رو شنیدم سه روز پیش بود بالای اتوبان نیایش.بعد چالوس و سلفچگان بیشتر از بقیه جاده ها دوستش دارم. قبل ترها فقط چمران خوب بود . به خاطر درختهاش شاید هم برای شهر بازی که کنارش بود. الان نیایش بهتره.صاف و ممتد با دیوارهای بتونی. تازگیها مثل مستراح خونه قمر خانم رنگ وارنگش کردن.
می گقتم. ته خیابان صرافها پارک کردیم نشستیم به فضولی ماشینها و راننده ها .رانندگی آینه تمام عیار خلقیات ماست . مغلطه تمدن و توحش. وقتی فرمون دست خانمهاست این قسمت تمدنش نمود بیشتری داره.بیشتر مقررات را رعایت می کنند. میشه برایش دلیل تراشید. خانمها بیشتر از قبل رانندگی می کنند . برای این هم میشه دلیل تراشید .اما هنوزنسبت زنهای راننده به مردهای راننده کوچک هسستش. کوچک تر ماشینهایی هستند که زوجی داخلش باشند و فرمون بدست خانم باشه و مرد کنارشون نشسته باشه.
تصمیم های زندگی رو میشه دوتایی گرفت. مطرح کرد ، مشورت کرد، مشاجره کرد و دست آخر به توافق رسید اما ماشین یه فرمون بیشتر نداره. گاز و ترمز هم زیر پای یه نفره.یکی باید پشینه بغل دست به اون یکی اعتماد کنه. فرصت مشورت هم نیست.مردها کمتر اعتماد می کنند و بیشتر غر می زنند. ممکنه دورتراز چشم مردم عنان همه زندگی را سپرده باشند به خانم اما تو جامعه هراس دارند که قضاوت بشوند. قضاوتی که حکمش شاید صفات مردونگیشان را کمرنگ کنه. زنها درسفر با خانواده کمتر رانندگی می کنند.
نیایش صدای دریا میده. دریایی پر از پری دریایی ها که هنوز ترجیح میدن روز عروسیشون کفش پاشنه بلند بپوشند تا رانندگی کنند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر