یکشنبه

خاطره بازی با شهری که دوست می داشتم

من خاطره بازم شاید چون مادرم خاطره باز بود
تاریخ خونده بود .سی سال تو سازمان اسناد برای آرشیو کار کرده بود ، بیست سال درس هم داده بود و ده سال بعد بازنشستگی مشاور بود
کتاب نوشته بود ، همین روزها داشت ترجمه می کرد که مریض شد ، فرهنگ تخصصی خاطره بازی ( آرشیو)
نماینده یونسکو بود برای همین خاطره بازی
پدرم اما آشغال جمع می کنه
مااینقدر تو خونمون پیچ داریم که می تونیم یه برج ایفل بومی درست کنیم
یه ساعت شماته دار داریم که کادوی عرسیشون بوده و امسال سی و ششمین عید بود که خاکشو گرفتیمو دوباره گذاشتیم بالای کمد

ما سه دسته ایم ، یعنی من فکر می کنم همین سه دسته ایم
یا لختیم ، یا خاطره باز یا آشغال جمع کن

نوروز برای من زمان خاطره بازیه
دیدن صفحه های گرامافون بیتلز، آبا ، داریوش ، ستار و گوگوش
لباسها ، روتختی،اسباب بازی، نقاشیهای کودکی
یه کمد دیواری عکس
ایرانشهر ، توفیق ،کیهان بچه ها ، چلچراغ ، جامعه ، طوس ، شرق
یا همین نزدیکها ، شهروند امروز
قوم و خویشها هم دیگه بخشی از این خاطره بازی شدند وقتی سالی دو دفعه می بینیشون
وتهرون
زمانی که شهر نفس می کشه زمان خاطره بازی با تهرون
خدا رو شکر همشهریهای ما هنوز قوم و خویشی دارند ولایت که بخواهند باهاشون صله رحم کنند
مادر بزرگ من میگه " غلاغه داهاتی اگه صد سالم تو تهرون زندگی کنه باز لب دیفال که بشینه روش به تهرون کو.نش به شهرش
لطفش زیاد غلاغه
شهر خلوت میشه اما سال به سال بساط خاطره بازی من کوچک تر میشه
وقتی کسی مغازشو تغییر کاربری میده ، وقتی یه تفریگاه عمومی تخریب میشه و قتی شکل یه خیابون عوض میشه هیچکس به این فکر نمی کنه که داره هویت یه عده رو از بین می بره
عاشق غذا های آندره بودم اصلا" اولین بار اونجا پیتزا خوردم
از شیرینی نخوچی های قنادی رضا متنفر بودم اما اونجا سهمیه پسته داشتم
پنجره ای رو که ازش عاشق شده بودم رو دیوار کشیدن
فانفار ، نونا پارک ، اتوبان کودکی وجود نداره حتی شکل حوض پارک لاله رو که من یه بار اوفتاده بودم توش عوض کردند
اولین فیلمی که تو سینما دیدم مادیون بود ، تو سینما ای که دیگه وجود نداره
مدرسه ای که درس خوندم شده اداره آموزش و پرورش

همشهریهای مهاجر، تهران قبل از شما بیغوله بوده هنوزم هست
اگر از روستایی به تهران اومدید و مدیر و شهر دار شدید
لطفا" ابرو رو درست نکنیدو چشم و کور

چهار نسل که داریم تو این شهر زندگی می کنیم
اما این شهر یه کلوخ نداره که خاطره مشترک ما چهار نسل باشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر