دوشنبه

هرشب تنهایی ، هرشب طعم گیلاس



من فکر می کنم قصه آقای بدیعی طعم گیلاس با عطیه هر شب تنهایی تنها فرقی که داره در لوکشین اونهاست
برای هر دوی اونها یه گوشه کوچکی از زندگی زیر ذره بین انگیزه جنگیدن رو ایجاد می کنه
من به اتفاقهای ساده زندگی، به تکرارهای هر روزه ، به دخترک گل فروش میون صف ماشینها، به عطسه ،پیچیدن مچ پا به هر تجربه ای بیشتر از چرخاندن لقمه دور سر اعتقاد دارم
حرکت در مسیر زندگی نه از تمسک به کرامت ناجی که از تجربه معمول هزاران ساله بشر زمینی بدست می آد

ماندگار ترین تصویر از این فیلم سکانس رقص طوطی با طبل خادمهای حرم به معنی تقویت باور من که هر نغمه ای فار غ از اینکه کجا یا با کی ساز میشه برای جنبیدن و جنباندن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر